ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
اخیش . یه تعطیلی درست حسابی نسیبمون شد . این جمله ای است که الان پدرم دارد به علت
تعطیلی شنبه از خوشحالی می زند ولی من دارم ناخن هایم را می جوم .
اخه می دونید چرا ؟ چی شده ؟ منتظر شعر جدیدم هستید ؟ حالا مطلب پایینی رو بخونید تا بعدا
اگه تونستم یه شعرم بگم .
داشتم می گفتم .....کجا بودم ؟ اهان . می دونید چی شده که دارم ناخن هایم را می خورم ؟ نه ؟
از روی عصبانیت شدید ... چرا ؟ چون من برای شنبه (که امتحان علوم قرار بود بدم ) یه ۵ الی ۶ دور
دقیقا خوانده بودم اما حالا باید خودم رو برای امتحان شنبه که املاست اماده کنم
اخه این درسته ؟ ای بابا ..............
مرسی از همه ی شماهایی که به وبم نظر می دهید با این همه مشغله .
این شعر پایینی مدت کمی از سرودنش می گذره برای همین دلم نیامد یک شعر دیگه بگم .
پس فعلا به این مطلب و مطلب پایینی اش نظر بدهید تا بعدا .........................................