khanderou=)

خوش اومدید به نسخعه پشتیبان وب اصلیم.

خوش اومدید . نظر چی ؟ یادتون نرهههههههههههههههههههههه.

خوش اومدید به وبلاگم اشعار صبا

پندی دوستی

  سلام . من بازم برگشتم . این شعر جدیدم یکم دردناک و غمگینه . امیدوارم که خوشتون بیاد . خیلی سریع گفتمش ولی شما به بزرگی خودتون ببخشید منو . یادی از دوستم کردم       بر زمین خدا گوری کندم       رهگذری رد شد و گفت چه می کنی ای نوجوان ای بنده ی مهربان گفتم : گور خود را می کنم گفتا : مگر عقل در سر نداری ؟ دیوانه ای یا که مرا سر کار می گذاری گفتمش : نه دیوانه ام نه مردم ازار سپس بی اختیار گریه کردم زار زار گفتا غمت چیست ؟ زخم بی درمانت چیست ؟ گفتمش : ز دوستی خبر ندارم دوستش دارم و او از من بی زار است گفتا : غصه مخور ای با احساس دوستی که ز تو تنفر است غصه حیفش باد گفتمش : دوستش می داشت...
8 اسفند 1391

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

  اخیش . یه تعطیلی درست حسابی نسیبمون شد . این جمله ای است که الان پدرم دارد به علت تعطیلی شنبه از خوشحالی می زند ولی من دارم ناخن هایم را می جوم . اخه می دونید چرا ؟ چی شده ؟ منتظر شعر جدیدم هستید ؟ حالا مطلب پایینی رو بخونید تا بعدا اگه تونستم یه شعرم بگم . داشتم می گفتم .....کجا بودم ؟ اهان . می دونید چی شده که دارم ناخن هایم را می خورم ؟ نه ؟ از روی عصبانیت شدید ... چرا ؟ چون من برای شنبه (که امتحان علوم قرار بود بدم ) یه ۵ الی ۶ دور دقیقا خوانده بودم اما حالا باید خودم رو برای امتحان شنبه که املاست اماده کنم اخه این درسته ؟ ای بابا .............. مرسی از همه ی شماهایی که به وبم نظر می دهید با این همه مشغله ....
8 اسفند 1391

پند نوجوانی

  اخیش . امتحاناتم تمام شد و امروز هم با دادن امتحان علوم خیالم راحت شد و امتحانم را خیلی  خوب دادم . امتحان اسانی بود . مرسی از همه ی شماهایی که در طی این چند وقت به وبلاگ من  نظر دادید . واقعا از همتون سپاس گذارم و این لطفتان را فراموش نمی کنم . ممنون . ممنووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون من پارسال برای درس ازاد ادبیات که موضوع اش در رابطه با نوجوانی بود شعری نوشتم که تا به حال در وبلاگم ننوشته بودم و الان هم این شعر را می نویسم و امیدوارم که ازش خوشتون بیاد و منو با نظرات ارزشمندتان راهنمایی کنید . ...
8 اسفند 1391

برای ارتین جون

  تقدیم به ارتین جون و مامان عزیزش :http://artinjan90.niniweblog.com/ ارتین جون یک پسر عزیزه خیلی خوش گل و تمیزه هر چی از خوشگلیت بگم کمه از چشمای بادومیت لپ های سرخ و گوگولیت شیطنت هات و خنده هات شیرین کاری ها و قصه هات هر چی بگم بازم کمه  این کوچولوی ریزه میزه برای همه عزیزه   خاله جون امیدوارم خوشتون اومده باشه . ببخشید که دیر نوشتم. خاله جون سعی کردم که بچگانه باشه . اشکال نداره ؟ ...
8 اسفند 1391

من و اشعار

  سلام دوستان گلم . نظر برای این پست یادتان نرود: اول : معذرت می خواهم که دیر اپ کردم . دوم : اگر شعر دومم خیلی جالب نبود لطفا ببخشید و در نظرات ایرادهایش را بگویید. سوم و اخرین مورد : امیدوارم از قالب جدیدم خوشتان بیاید.       چند وقت پیش داشتم فکر می کردم که درباره ی چی شعر بنویسم اما هرچه سعی کردم فکری به  ذهنم نرسید و افسرده و ناراحت وبلاگم را اپ نکردم اما امروز با خودم گفتم چرا شعری را که قبلا برای  پدر زحمت کش و مهربانم گفته بودم را دوباره در وبلاگم ننویسم اما با کمی تغییرات اساسی . همان طور که خاله فریبا مامان نیروانا جون گفته بود در اشعار قدیمی ام تغییر ایجاد کنم من هم همین کار را کردم . امیدوارم که ا...
8 اسفند 1391

شعری کوتاه به یاده عزیز از دست رفته

اول از همه این تقدیم به تمام بازدیدکنندگان وبلاگم به خصوص کسانی که بهم نظر دادند:   دوم : چهاربیت شعر. سروده ای کوتاه.  گل زیبایی در این دنیا پرپر شد وجودش در این دنیا پنهان شد دیدم نامش را در بهشت مانده ام چه کسی سرنوشتش را ...
8 اسفند 1391

طعم عاشقی

  سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام. این چند وقت که پست جدید نگذاشتم کلی خجالت زده ام کردید با نظراتتون. برای اینکه از خجالتتون در بیایم یک شعر جدید گفتم تا بخوانید و امیدوارم لذت هم ببرید. طعم عاشقی: در میان برگ گل های سرخ در میان طلوغ و غروب این زرین نور در میان ابرهای پاره پاره گم گشتم به یکباره در کجا ؟ در میان بستر عشق شدم حیران ، شدم خندان ، شدم گریان حسم دیگر مثل قبل نبود تپش قلبم دیگر منظم نبود عاشق بودم ،عاشق محبتش عاشق صفا و نعمتش عاشق بودم ،عاشق رحمان بودنش عاشق بودم ، عا...
8 اسفند 1391

اولین شعر طنز من

  سلام سلام سلام . اول باید بگم ولنتاین همتون مبارک باشه . دوم : دوستای من یه خبر جالب. من تا به حال سعی نکرده بودم که شعر طنز بنویسم و همیشه از نوشتن اشعار طنز هراس داشتم که بد بشه و خلاصه از این جور بهانه ها . اما دیروز به این فکر کردم که پطور است یک شعر طنز در رابطه با اتفاقی که اکثرا می افتد بنویسم . اینم از نخستین شعر طنز من ؟: مدتی می نشینم رو به روی این موبایل به امید دریافت پیامکی ، تک بوقی ، تک زنگی ز یار هر چند سخت دلگیرم اما بی موبایل غمگینم هراز گاهی صدایی در می اید ز این وسیله ادم به تکاپو می افتد که ببیند کی ؟ با هزار شوق و دلمشغولی می روم سمت اتاق می دوم به سمتش ، رمز ۴ متری را می زنم ...
8 اسفند 1391

بازگشت همه به سوی توست

سلام . من اومدم بعد از ۶ روز. به خاطر نظرات زیاد پست قبلی می خواستم زودتر آپ کنم ولی متاسفانه عموی مادرم به رحمت خدا رفتند و منم اصلا حال خوبی نداشتم . فقط گاهی اوقات نظرات وبلاگم را تایید می کردم . به هرجهت معذرت می خوام که حال خوشی برای شعر گفتن نداشتم. وقتی این شعر را که بر روی اگهی فوت عموی مادرم دیدم خیلی خیلی ناراحت شدم و از خواندنش مثل ابر بارون گریه کردم اما گفتم بعد نیست شما هم این شعر را بخوانید: پدرم دیده بسویت نگران است هنوز                                         غم نا دیدن تو بار گران است هنوز آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو                                         نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز واقعا ناراحت کنند...
8 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به khanderou=) می باشد