khanderou=)

اولین شعر طنز من

1391/12/8 22:36
نویسنده : شاعره صبا
177 بازدید
اشتراک گذاری
 

سلام سلام سلام . اول باید بگم ولنتاین همتون مبارک باشه .

دوم : دوستای من یه خبر جالب. من تا به حال سعی نکرده بودم که شعر طنز بنویسم و همیشه از

نوشتن اشعار طنز هراس داشتم که بد بشه و خلاصه از این جور بهانه ها . اما دیروز به این فکر کردم

که پطور است یک شعر طنز در رابطه با اتفاقی که اکثرا می افتد بنویسم .

اینم از نخستین شعر طنز من ؟:

مدتی می نشینم رو به روی این موبایل

به امید دریافت پیامکی ، تک بوقی ، تک زنگی ز یار

هر چند سخت دلگیرم اما بی موبایل غمگینم

هراز گاهی صدایی در می اید ز این وسیله

ادم به تکاپو می افتد که ببیند کی ؟

با هزار شوق و دلمشغولی می روم سمت اتاق

می دوم به سمتش ، رمز ۴ متری را می زنم

دکمه ی تایید را از هیجان ز جا می کَنم

می بینم پیامکی امده است برایم

چه خوشایند است ان لحظه احوالم

پیامک باز نشده چشمان خود را می بندم

در خیال خود دنبال زیباترین پاسخ ها می گردم

زمانی که می گشایم چشمانم را

دنیا برایم می شود تیره و تار

انگار کسی مرا با ملاغه می زند

شکمم را با حرض می دَرَد

می بینم پیامک نه ز یار است نه ز خانواده

بشکند دست هر کس که ان را فرستاده(البته خدا نکنه ها!)

مشترک گرامی طرح مشارکت و بازسازی

برای افراد خسته از اس بازی

همه ی پیامک هایم ز ایرانسل است

با اینکه جواب نمی دهم به او

باز هم نمی رود ز رو

اخر چه کنم که جز ایرانسل طرفدار ندارم

تا خودم اس ندم چیزی در صندوق دریافت ندارم

صد رحمت به ایرانسل با معرفت که بی پاسخ ما همچنان در تکاپوست

چطور بود ؟! به عنوان اولین شعر طنزم خوب بود ؟!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سانای
18 خرداد 92 11:00
سلام صبا خوبی؟ من تورو به وبلاگم دعوت میکنم به مسابقه ی وبلاگی میشههههههه تو هم شرکت کنی؟
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به khanderou=) می باشد